-
امروز چه بدبخت ترم...
جمعه 11 شهریور 1390 01:01
انسان بدبختی هستم که حتی توانایی خیالبافی هم ندارم...
-
بیا دیوار شو، میان من و این همه دلتنگی
یکشنبه 6 شهریور 1390 23:49
اونوخ چه جوریه که همه ی غم و ناراحتیت، عصبانیتت، بی حوصلگیت،... با 5 دقیقه تلفنی حرف زدن دود می شه میره هواا؟! قانونش چیه دقیقا؟!
-
...
یکشنبه 6 شهریور 1390 15:52
و انتظار...
-
خوشبختی یعنی...
شنبه 5 شهریور 1390 14:35
نصف شب از خواب پاشی، گیج و مست. گنگ. بری بشاشی. بیای، بگیری بخوابی. پ.ن: شاید عاشقانه نباشه ولی لذتش آرامش خاصی به آدم می ده. آرامشی بی انتها. هوووم.
-
امید من به شما فیس بوکی هاست!
سهشنبه 1 شهریور 1390 23:04
انتظار داشتم تو نظرسنجی Persian Gulf or Arabian Gulf گزینه آرمان ها امام راحل (ره) هم وجود داشته باشه!!
-
سر خط خبرها
دوشنبه 31 مرداد 1390 16:47
برنامه ماه عسل با حضور احمد جنتی به عنوان مهمان ویژه!
-
بیمار خنده های توام، بیشتر بخند...
چهارشنبه 26 مرداد 1390 01:53
به هر چه می خندی بخند حتی به من خنده ات جانم می دهد... عنوان از فریدون مشیری
-
اس ام اس وارده!
پنجشنبه 20 مرداد 1390 13:57
شب دلواپـسی ها هر قـدر کوتاهـتر، بـهتر که شاعر در شب موهای تو گمراهتر، بهتر برای شانـه های شهر متـروکی شبیـه من تکـان های گـسل یکـدفـعـه و ناگاه تـر، بهتر چه فرقی می کند من چند سر قلیان عوض کردم برای قهـوه چی ها مرد خاطـرخواه تـر، بهتر نفهمیدی که روی بیت بیتش وزن کم کردم نـوشتـی شعـرهایت شادتر، کم آه تر، بهتر نه اینکه...
-
بر این مژده گر جان فشانم رواست...
چهارشنبه 12 مرداد 1390 00:06
بعد من ۹ ماه از سال پول جمع می کنم که تابستون زغال اخته بخرم!
-
چی شد آخر؟!
چهارشنبه 12 مرداد 1390 00:03
بنده می گم پفیلا بوی فرندمان می گن پاپ کُرن واسه دختردایی تُفیلا محسوب می شه پدر می فرمایند چُس فیل و مادر هم بلال پیدا کنید پرتقال فروش را!
-
لحظاتی پیش اتفاق افتاد
شنبه 8 مرداد 1390 15:53
مامانم رو به داداشه: اگه همینجوری رو اعصابم راه بری شلوارتو نمی دوزم، اونوقت مجبوری پاره بری بیرون!
-
اس ام اس وارده!
شنبه 8 مرداد 1390 15:38
گاهی شلوغی پیاده رو بهانه ی خوبی ست که دست هایی را برای همیشه رها کنی!
-
یعنی بدبختیه هااا
شنبه 8 مرداد 1390 15:25
یه توهمی هم هست هر پستی می خوای بذاری حس می کنی تو گودر خوندی!
-
تولدم مبارک!
چهارشنبه 29 تیر 1390 16:44
آینه که باشد فراموش نمی کنی بیست سالگیت دو چین عمیق است روی پیشانیت که وقتی می خندی هم اخم می کنند... منبع: ؟
-
...!
شنبه 25 تیر 1390 01:11
من بودم تو و یک عالمه حرف... و ترازویی که سهم تو را از شعرهایم نشان می داد!! ....... کاش بودی و می فهمیدی وقت دلتنگی یک آه چقدر وزن دارد منبع:؟
-
می شه تو فیس بوک یه کمپین هم واسش راه انداخت حتی!
چهارشنبه 22 تیر 1390 16:50
احتمالا خدا واسه خلق نسل بعدی یه آپشن لایک و دیسلایک هم به آدما اضافه می کنه!
-
دانشجو دکترا هم بود!!
سهشنبه 14 تیر 1390 21:03
یارو اومده تو کافی نت می پرسه می تونم فلش بزنم؟ می گم آره، بغل کیس پورت یو اس بی داره. می گه کیس کدومشونه؟!! قیافه من بعد شنیدن این جمله: :|
-
از چارچوب پنجره، دیوار دیدی؟
پنجشنبه 9 تیر 1390 23:43
پنجره اتاق من رو به دیوار خونه همسایه باز می شه! خودش وصف زندگیمه! * عنوان از کاظم بهمنی
-
پشه نبین چه ریزه!
شنبه 4 تیر 1390 21:23
دستمو پشه گزیده، انقد خاروندمش زخم و کبود شده! کم کم داره تبدیل به جذام می شه!
-
در راستای حمایت از افراد لزبین و گی!
جمعه 3 تیر 1390 21:49
کبوتر با کبوتر باز با باز، کند همجنس با همجنس پرواز
-
گیلدا ایازی
جمعه 3 تیر 1390 14:28
حالا که دیگر دستم به آغوشت نمی رسد و بوسیدنت موکول شده به تمامی روزهای نیامده... حالا که هر چه دریا و اقیانوس را از نقشه جهان پاک کردی مبادا غرق شوم در رویایت باید اسمم را در کتاب گینس ثبت کنم تا همه بدانند ـ زنی با سنگین ترین بار دلتنگی روی شانه هایش ـ تو را دوست می داشت می بینی عشق همیشه جاودانگی میاورد
-
:(
سهشنبه 31 خرداد 1390 18:47
عمیقا خسته ام...به طرزی وحشتناک...آنقدر که دلم می خواهد یک مدت مدیدی بگذارم و کلا از این دوروبر ها بروم به جایی که پیدایم هم نشود...نمی دانم این خستگی از کجا دارد نشات می گیرد. از آدم هایی که دوروبرم را گرفته اند...از رفاقت هایی که دارد آرام آرام بوی ادرار مرده می گیرد...از نگاه هایی که آدم ها به هم می کنند...از حریص...
-
عربا چجوری با هم می حرفن آخه؟!!
سهشنبه 31 خرداد 1390 17:29
می خواستم یه متنی رو که تو گودر خونده بودم واسه یکی اس ام اس کنم از اونجاییکه گوشیم فارسی نداره و عربیه، متنش اینجوری شد: من نمی دانم این دلتنکی دلتنکی که می کویند جیست همین حس مبهم نفس کیری که دامن کیرمان می شود وقتی جیزی را کسی را جایی جا کذاشته ایم همان دلتنکی ست؟! دیگه کلا بی خیال شدم!!
-
داداشه هم نشسته ببینه چی گیرش میاد!!
جمعه 27 خرداد 1390 23:02
مادربزرگم نشسته داره با نهایت دقت و جدیت سه تا دونه انگشترش رو بین ۲۲ عدد نوه تقسیم می کنه!!
-
Reading
دوشنبه 23 خرداد 1390 22:47
ـ ماشین و یه خورده بیار جلوتر! دو سه متر جا به جا می کنم ماشینو! ـ این یه خورده اس؟!! + درست صحبت کن، من عضو کارتـیـنگـم هااا! ـ فعلا که عضو ریــدیـــنـگــی!
-
مسئله چیه؟!
دوشنبه 23 خرداد 1390 22:43
نکند من، مرده ام؟! نکند، من مرده ام!!
-
آقامون هایده!
شنبه 21 خرداد 1390 16:41
منم و وحشت تردید یه عشق...
-
سطح انحراف مغز بنده!!
شنبه 7 خرداد 1390 22:19
بابام به یه آقایی تو خیابون: آقا ببخشید، چیزِ مارال می دونی کجاس؟!! آقاهه: اولین کوچه سمت چپ! |: پ.ن: البته منظورش هتل مارال بود!
-
در نا امیدی بسی نا امیدی است!
جمعه 30 اردیبهشت 1390 20:44
این روزها هیچ چیز عجیب نیست، حتی تماشای آدمی که داره غرق می شه و خلاف جهت خشکی شنا می کنه...!
-
با احساسات آدم بازی می کنه!دیـــ
جمعه 30 اردیبهشت 1390 20:19
می خوام یه کمپین راه بندازم به اسم: "من از اس ام اس های تبلیغاتی ایرانسل متنفرم" اس که میاد با خوشحالی شیرجه می زنی به سمت گوشی، ولی ......