خوشبختی را در همین لحظه باور کن...
لحظه ای که دلی به یاد توست...!
آدم نباید با عطر خاطره داشته باشه...
وقتی یه نفرو خیلی دوست داشته باشی...
برای بیان احساستت واژه کم میاری...
و اینجاست که در جواب ابراز احساساتِ طرفت...سکوت می کنی!
سرخی چشم کبوتر هیچ می دانی ز چیست؟
نامه ام می برد و بر درد دلم خون می گریست!
بهتر است درز بگیری
این پاره بوره پیرهن
بی بو و خاصیت را
که چشم هیچ چشم به راهی را
روشن نمی کند!
(قیصر امین پور)
آخرین برگ سفرنامه باران این است که زمین چرکین است...
قبلاً خوش تیپ تر بودم.....
آینه هم آینه های قدیم!
ما دیگر به جانب شهر تاریک باز نمی گردیم
و من
همه ی جهان را
در پیراهن روشن
«تو»
خلاصه می کنم...
خدایا...
به اندازه کافی دهنمونو سرویس کردی
ول کن دیگه
ااااااااااااه...
روزی حال همه ی ما خوب بود
باور کن...!
خُدایا
دوستت دارم
ولی بمان...