فقط یک احساس برای آدم میماند، این که : " کاش آن یکی راه را انتخاب می کرد ..."
شاهدخت سرزمین ابدی | آرش حجازی
ﻣﺎﻣﻮﺕﻫﺎ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺍﺯ ﭘﺎ ﺩﺭﻣﯽﺁﻭَﺭﺩ.
دیگر به راستی می دانم که درد یعنی چه. درد به معنای کتک خوردن تا حد بیهوش شدن نبود. بریدن پا بر اثر یک تکه شیشه و بخیه زدن در داروخانه نبود. درد یعنی چیزی که دلِ آدم را در هم می شکند و انسان ناگزیر است با آن بمیرد بدون آنکه بتواند رازش را با کسی در میان بگذارد، دردی که انسان را بدون نیروی دست و پاها و سر باقی می گذارد و انسان حتی قدرت آن را ندارد که سرش را روی بالش حرکت دهد.
ژوزه مائوروده واسکونسلوس
میشد اگر سری بگذارم
وین بغض درد را
از تنگنای سینه برآرم
به های های
آن جان پناه مهر
شاید که می توانست
از بارِ این مصیبتِ سنگین
آسوده ام کند ...
"فریدون مشیری"
دوسپسر خوب، دوسپسریِ که وقتی بهش می گی "دلم گرفته" بگه همین الان آماده شو بیام دنبالت!
محبتها و مهربونیاشو نگه دار
ناراحتیا و دلخوریاشو پاک کن!
منو با خودم تنها نذار ...
+ عینک اذیتت نمیکنه؟
- انقد بم نزدیکه، گاهی یادم میره وجود داره!
فک میکنم آدمای تو زندگیمونم همینن! انقد بهمون نزدیکن که گاهی نمیبینیمشون! به چشم نمیان! اما اگه نباشن، از قدرت بیناییمون کم میشه ...
گاهی اتفاقای کوچیک زندگی، باعث آشنایی با آدمی میشه که جایگاه بزرگی تو زندگیت پیدا میکنه
آدمی که روز تولدش، بهانه ای میشه که برای وجودش تو زندگیت، خدارو شکر کنی
آدمی که حضورش گاهی پررنگه و گاهی کمرنگ، اما حضورش تو قلبت همیشه پررنگه
آدمی که تاثیرش تو زندگیت، خیلی بیشتر از مدت دوستیتونِ
آدمی که چیزای زیادی ازش یاد گرفتی، بیاونکه خودش بدونه
آدمی که هروقت چشمت به متن زیبایی میخوره، یادش میفتی
آدمی که با وجودش، به محدودیت کلمات پی میبری
آدمی که فکر کردن بهش، باعث از بین رفتن ناراحتیات میشه
آدمی که طبق یک قانون ناگفته، هیچوقت باهم قهر نمیکنید
گاهی، از آدما بخاطر بودنشون تو زندگیتون تشکر کنید
ممنونم که هستی ...
پ.ن: این متن قرار نبود انقدر کلیشه ای، ساده و به قول یکی از دوستان، یادآور وبلاگ فنچ های 14 ساله باشه! به هر روی (!!) از دل برآمد، پس مجبور است بر دل نِشیند!
حضورت تو دنیا، خودش یه اتفاق خاصه ...
ما که فقط یک ماه در سال مهمون خدائیم!
بیچاره مردم سومالی که همیشه مهمون خدا بودن ...
محرومترین منطقه خونه اتاق منِ ...