فریاد خاموش

سکوت، فریادی‌ست که غصه اش شده است ...

فریاد خاموش

سکوت، فریادی‌ست که غصه اش شده است ...

چی شد آخر؟!


بنده می گم پفیلا

بوی فرندمان می گن پاپ کُرن

واسه دختردایی تُفیلا محسوب می شه

پدر می فرمایند چُس فیل

و مادر هم بلال

پیدا کنید پرتقال فروش را!

لحظاتی پیش اتفاق افتاد


مامانم رو به داداشه:

اگه همینجوری رو اعصابم راه بری شلوارتو نمی دوزم، اونوقت مجبوری پاره بری بیرون!

اس ام اس وارده!


گاهی

شلوغی پیاده رو

بهانه ی خوبی ست

که دست هایی را

برای همیشه رها کنی!

یعنی بدبختیه هااا


یه توهمی هم هست

هر پستی می خوای بذاری

حس می کنی تو گودر خوندی!


تولدم مبارک!

 

آینه که باشد 

فراموش نمی کنی 

بیست سالگیت 

دو چین عمیق است روی پیشانیت 

که وقتی می خندی هم 

اخم می کنند...


منبع: ؟

...!

من بودم

تو

و یک عالمه حرف...

و ترازویی که سهم تو را

از شعرهایم نشان می داد!!

....... کاش بودی و

می فهمیدی

وقت دلتنگی

یک آه

چقدر وزن دارد


منبع:؟

می شه تو فیس بوک یه کمپین هم واسش راه انداخت حتی!


احتمالا خدا واسه خلق نسل بعدی یه آپشن لایک و دیسلایک هم به آدما اضافه می کنه!

دانشجو دکترا هم بود!!


یارو اومده تو کافی نت

می پرسه می تونم فلش بزنم؟

می گم آره، بغل کیس پورت یو اس بی داره.

می گه کیس کدومشونه؟!!

قیافه من بعد شنیدن این جمله: :|

از چارچوب پنجره، دیوار دیدی؟


پنجره اتاق من رو به دیوار خونه همسایه باز می شه!

خودش وصف زندگیمه!


* عنوان از کاظم بهمنی

پشه نبین چه ریزه!


دستمو پشه گزیده، انقد خاروندمش زخم و کبود شده!

کم کم داره تبدیل به جذام می شه!

در راستای حمایت از افراد لزبین و گی!


کبوتر با کبوتر باز با باز، کند همجنس با همجنس پرواز

گیلدا ایازی


حالا که دیگر دستم به آغوشت نمی رسد

و بوسیدنت موکول شده

به تمامی روزهای نیامده...


حالا که هر چه دریا و اقیانوس را

از نقشه جهان پاک کردی

مبادا غرق شوم در رویایت


باید اسمم را

در کتاب گینس ثبت کنم

تا همه بدانند

ـ زنی

با سنگین ترین بار دلتنگی

روی شانه هایش ـ

تو را دوست می داشت


می بینی

عشق همیشه

جاودانگی میاورد


:(


عمیقا خسته ام...به طرزی وحشتناک...آنقدر که دلم می خواهد یک مدت مدیدی بگذارم و کلا از این دوروبر ها بروم به جایی که پیدایم هم نشود...نمی دانم این خستگی از کجا دارد نشات می گیرد. از آدم هایی که دوروبرم را گرفته اند...از رفاقت هایی که دارد آرام آرام بوی ادرار مرده می گیرد...از نگاه هایی که آدم ها به هم می کنند...از حریص بودن چشم ها...از دورغ های ریز و درشت...از هزار و یک چیزی که یادش هم آدم را متهوع می کند...

من فقط عمیقا خسته ام...!!!

عربا چجوری با هم می حرفن آخه؟!!


می خواستم یه متنی رو که تو گودر خونده بودم واسه یکی اس ام اس کنم

از اونجاییکه گوشیم فارسی نداره و عربیه، متنش اینجوری شد:

من نمی دانم این دلتنکی دلتنکی که می کویند جیست

همین حس مبهم نفس کیری

که دامن کیرمان می شود

وقتی جیزی را

کسی را

جایی جا کذاشته ایم

همان دلتنکی ست؟!‏


دیگه کلا بی خیال شدم!!‏

داداشه هم نشسته ببینه چی گیرش میاد!!


مادربزرگم نشسته داره با نهایت دقت و جدیت سه تا دونه انگشترش رو بین ۲۲ عدد نوه تقسیم

می کنه!!

Reading


ـ ماشین و یه خورده بیار جلوتر!

دو سه متر جا به جا می کنم ماشینو!

ـ این یه خورده اس؟!!

+ درست صحبت کن، من عضو کارتـیـنگـم هااا!

ـ فعلا که عضو ریــدیـــنـگــی!

مسئله چیه؟!


نکند من، مرده ام؟!

نکند، من مرده ام!!

آقامون هایده!


منم و وحشت تردید یه عشق...

سطح انحراف مغز بنده!!


بابام به یه آقایی تو خیابون: آقا ببخشید، چیزِ مارال می دونی کجاس؟!!

آقاهه: اولین کوچه سمت چپ! |:


پ.ن: البته منظورش هتل مارال بود!

در نا امیدی بسی نا امیدی است!


این روزها هیچ چیز عجیب نیست، حتی تماشای آدمی که داره غرق می شه و

خلاف جهت خشکی شنا می کنه...!