حالا که دیگر دستم به آغوشت نمی رسد
و بوسیدنت موکول شده
به تمامی روزهای نیامده...
حالا که هر چه دریا و اقیانوس را
از نقشه جهان پاک کردی
مبادا غرق شوم در رویایت
باید اسمم را
در کتاب گینس ثبت کنم
تا همه بدانند
ـ زنی
با سنگین ترین بار دلتنگی
روی شانه هایش ـ
تو را دوست می داشت
می بینی
عشق همیشه
جاودانگی میاورد
عمیقا خسته ام...به طرزی وحشتناک...آنقدر که دلم می خواهد یک مدت مدیدی بگذارم و کلا از این دوروبر ها بروم به جایی که پیدایم هم نشود...نمی دانم این خستگی از کجا دارد نشات می گیرد. از آدم هایی که دوروبرم را گرفته اند...از رفاقت هایی که دارد آرام آرام بوی ادرار مرده می گیرد...از نگاه هایی که آدم ها به هم می کنند...از حریص بودن چشم ها...از دورغ های ریز و درشت...از هزار و یک چیزی که یادش هم آدم را متهوع می کند...
من فقط عمیقا خسته ام...!!!
می خواستم یه متنی رو که تو گودر خونده بودم واسه یکی اس ام اس کنم
از اونجاییکه گوشیم فارسی نداره و عربیه، متنش اینجوری شد:
من نمی دانم این دلتنکی دلتنکی که می کویند جیست
همین حس مبهم نفس کیری
که دامن کیرمان می شود
وقتی جیزی را
کسی را
جایی جا کذاشته ایم
همان دلتنکی ست؟!
دیگه کلا بی خیال شدم!!
مادربزرگم نشسته داره با نهایت دقت و جدیت سه تا دونه انگشترش رو بین ۲۲ عدد نوه تقسیم
می کنه!!
ـ ماشین و یه خورده بیار جلوتر!
دو سه متر جا به جا می کنم ماشینو!
ـ این یه خورده اس؟!!
+ درست صحبت کن، من عضو کارتـیـنگـم هااا!
ـ فعلا که عضو ریــدیـــنـگــی!
بابام به یه آقایی تو خیابون: آقا ببخشید، چیزِ مارال می دونی کجاس؟!!
آقاهه: اولین کوچه سمت چپ! |:
پ.ن: البته منظورش هتل مارال بود!
این روزها هیچ چیز عجیب نیست، حتی تماشای آدمی که داره غرق می شه و
خلاف جهت خشکی شنا می کنه...!
می خوام یه کمپین راه بندازم به اسم:
"من از اس ام اس های تبلیغاتی ایرانسل متنفرم"
اس که میاد با خوشحالی شیرجه می زنی به سمت گوشی، ولی ......
آغاز انهدام چنین است
اینگونه بود آغاز انقراض سلسله ی مردان
یاران!
وقتی صدای حادثه خوابید
بر سنگ گور من بنویسید
یک جنگجو که نجنگید
اما شکست خورد...
دختر دایی: چیکار کردی؟!
من: عطسه کردم.
دختردایی: چه جوری عطسه رو کردی؟!!
من: :|
شب، التهاب، عشق، غزل، نقطه چین
نامه، جواب، عشق، غزل، نقطه چین
سیگار، گریه، خاطره، آب، قرص
آتش، عذاب، عشق، غزل، نقطه چین
باران، حیات، کوچه، خیابان، سکوت
روز، اضطراب، عشق، غزل، نقطه چین
بد، خوب، زشت، مرگ، خدا، زندگی
پایان، سراب، عشق، غزل، نقطه چین
ساحل، غروب، خسته، خیانت، دروغ
شاعر، طناب، عشق، غزل، .......
"تو" هم نباشی ملالی نیست دیگر
کافه چی خوب می داند چطور با قهوه اش
طعم لحظه هایم را تلخ کند...
برای هر چیزی در این زندگی دلیلی وجود دارد الا خود زندگی...گفتنش سخت است اما کتمانی در کار نیست...هر لحظه به پوچی این حیات پی می برم اما با زندگی کنار می آیم...هیچ گاه برای آن دنبال دلیل خاصی نگشته ام، تا بخواهی دلیلش را پیدا کنی باید بروی...
کم کم داریم شبیه پورن استار ها می شیم!
هر استادی میاد یه حالی باهامون می کنه و می ره!!
فکر می کردم آدم ها همانطور که آمده اند، می روند.نمی دانستم که نمی روند. می مانند.
ردشان می ماند. حتی اگر همه چیزشان را با خوشان بردارند و بروند...
فریبا وفی